- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

پفک

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ

دیشب دوباره جوگیر شدم و تصمیم گرفتم اتاقم رو از ریشه تمیز کنم.. یه فعالیت های خاصی انجام دادم ک خودمم نفهمیدم ایده ش از کجام درومد :)) در حین کار محمد زنگ زد ، داشت برمیگشت خونه ، گفت فردا چ ساعتی میری؟ گفتم نمیرم فعلن اخر هفته رو آفم تا دوهفته دیگه ک بیمارستانم شروع بشه.. به فهیمه هم گفته بودم ک حضوری کلاس اندیشه رو برام بزنه.. گفت فردا دیرتر میرم خاستم اگه میری برسونمت.. نمیای اینجا شب؟ دلم تنگ شده ! خیلی وقته نبودی :( منم این فرصت ناگهانی پیش اومده رو مغتنم شمردمو گفتم الان ک اوضاع اتاقم خیلی افتضاحه یکی دو ساعته دیگه حدودای یازده بهت زنگ میزنم بیای دنبالم ، خابت نبره لطفن :| .. گفت پس ب خونه زنگ بزن ک اگه خاب بودم بیدار شم.. منم تند تند کارامو کرردمو .. دوش گرفتمو همون یازده زنگ زدم.. مریم جواب داد گفت خابه و هرچی صداش میزنم بیدار نمیشه :( گفتم گوشی رو بذار در گوشش خودم بیدارش میکنم.. وای خیلی خندیدم اون لحظه :)) هرچی صدات میزدم یا میگفت میدونم یا میگفت یادمه باشه !!!!!! 0_0 !! کلی انرژی مصرف کردم تا برگشت ب این دنیا...

سریع حاضر شدمو چون هوا قشنگ بود اومدم وایسادم پایین منتظرش.. موهام خیس ِ خیس بود و داشتم منجمد میشدم وقتی اومد.. همزمان وقتی داشتم سوار میشدم از شدت سرما جیییییغ میزدم و میخندیدم ! دست خودم نبود . وقتی جو گیر میشم جیغ میزنم :/ و محمد مثل همیشه با تمام آدمای دنیا ک وقتی از خاب بیدار میشن ، بد اخلاقن و ساکت فرق داشت !! بلند میخندیدو تشویقم میکرد 3>

ساعت یک شب بود ک با دیدن عکسای پفکی ب شدت هوس پفک کردم .. شامم نخورده بودمو نمیخاستم بروز بدم ولی دیگه اشک تو چشمام حلقه زده بود.. پفک میخاستم :)) همون موقع بود ک پا شدیم در ب در تو خیابون دنبال سوپر مارکت گشتیم !! و شانس اوردیم ک یافتیم...

خیلی شب خوبی بود.. خوردیم و خندیدیم .. و تویی ک ساعت یازده از خاب شیرینت زده بودی تا نیمه های شب کنارم موندی و خستگیتو به روت نیاوردی.. صبح خودم صبحانه تو حاضر کردم.. شال گردنی ک نمیدونم یک سال یا دوسال پیش واست با کلی ذوق خریده بودمو دور گردنت انداختم و بدرقه ت کردم.... و دعا کردم ک همیشه سلامت باشی و دوستم بداری :*

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۲
بانوی شرقی