- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

روزانه

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ب.ظ

آخرین روز کاراموزی چندش ترین بیمارستان هم دیروز ب پایان رسید . البته فقط برای یک ترم ! تو این سه هفته همه جور اتفاقی افتاد.. ولی در کل نمیتونم تصور ذهنیم از اونجا و ادم هاشو طور دیگه ای بازسازی کنم . دیروز در کل روز خوبی بود . اولش با اینتوبه عجیب یه آدم چاق و چله شروع شد و بعد از ظهر با مراسم کوچیک بیهوشی و خرید خونه و شبم با یه سردرد بد فرم تموم شد ..

الان داشتم فیلم قدیمی قصه پریا رو میدیدم . واس اولین باره دیدمش . مثل همیشه فرو رفتم تو غمگین ترین شخصیت فیلم . نمیدونم چه اخلاق بدیه ک عادت دارم تو نقش بدبخت ترین شخصیت فیلم فرو برم و هیییییی باهاش همذات پنداری کنم و اشک بریزم...

دو سه روزه ک ندیدم تورو و دلم تنگ شده اما گرمه...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۶
بانوی شرقی

نظرات  (۲)

۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۷ زینـب خــآنم
خیـــلــــی فیـــلم غمگیــنی بود ، من دوسش نداشــتم  : ((
خـــــدآ رو شکر هر فیلمی رو ببینم بعد از تموم شدن فیلم یا حداکثر فردا صبحش یادم میره ، ینی توی فیلم فرو نمیرم ؛ حتی اگ خیـــــــــــــلی غمگین باشه 
پاسخ:
خیلیییییی .. :(( ولی من دوس داشتم.. کلن فیلم غمگین خیلی دوست دارررررررررمممممممم
ولی من توش میمونم و یک عالمه سوال برام پیش میاد :))
تو هم مث من موقع فیلم دیدن جو گیر میشی؟:)))))
پاسخ:
نه تنها موقع فیلم دیدن بلکه تا مدتها بعد :))) مامانم واقعن خسته میشه انقد بعدش راجب فیلم حرف میزنمو سوال میکنم !!!!! من  اصن فیلم نبینم خودمو همه راحت تریم :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی