- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

17

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ب.ظ
باز هم ...

یک باردیگر

منو بغضم

تو و آرامشِ _احتمالن_ مصنوعی ات !!

با هم رو در رو شدیم!

بیراه نیست اگر بگویم تو هم"نـــه مثل من"نه ...  اما حالی ب حالی میشوی اینجور وقت ها !

نمیدانم

هرچه ک هست حضور آرامبخشی نداری برایم!!!

از حضورت نع

اما از دلهره های خودم موقع بودنت عذاب میکشم!! 

دلهره های _حتــــــــــــما_ بی دلیل!

نه ک حس جدیدی باشد ... نع!

این را از خیلی قبل ترها تجربه کرده بودم!!

خیلی گفته بودم

باز هم میگویم

فرقی نمیکند

هروقت ک میخواهد باشد

فرقی نمیکند 

هر حالی ک میخواهم باشم

تو ک می اییآرامش

مـیـــ ... رَ ... وَد .!.

میرود و چند صباحی گم میکند گورش را

آنقــــــــــدر نمی اید تا دوباره ک باور میکنم دروغها و دلداری هایی ک بطور کاملناحمقانهتحویل خودم میدهم!!!

اماامشب!

امشب بازهم تکرار شد این قصه یتکراریِمن و .... !!

نمیدانم

نمیدانم نقطه چین ها را چطور شکل بدهم !!

من و تو ک کنار همجا نمیشویم!!

شاید بهتر است بگویم ...

قصه ی تکراریِ من و احساستِمضحکم:)

نفهمیدی

ولی امشب

جوری بغضم را فرو دادم ک مبادا بویی ببری از تغییر حالت هایم

ک مبادا بفهمی ک هنوز هم مثل قدیم ترهاهمانقدربرایم مهم هستی!!

کاری ب کارهیچ کسندارم!

بقیه هم مثل خودتوارونهفکر میکنندحتمن!!!

بقیه هم حرفهای دلم راعیبمیدانند... حالا بهر دلیلی!

بقیه هم حتمن احمقانه و پر از اشکال میدانند مهم بودنت را برایم!

پسدرِگوشیمیگویم!!

طوری کهیچکسنشود ...حتی خودت!!

انقدر ارام ک فقط گرمای نفسهایم احساس شود

فقط میخواهم گفته باشم

فقط میخواهم ک باز توی دلم گیر نکند این حرفها

درِ گوشی اعتراف میکنم کنمیشود!

نمیشودمهم نباشی

نمیشودنبینمت

نمیشودبا بقیه فرق نداشته باشی

حالا هر ک هرچه میخواهد بگوید

گوشم پر است از حرف هایی ک عقلم هم انها را مهر تایید میزند .


 

 بازم امشب گذرمون بهم افتاد

حواسم بود !!

ب اینکه

بازم خدا خواست حتمن !

ب اینکه بازم عادی باشم

ب اینکه بازمقسمتبوده!!!

امشب اگه از یشخص خاصواست گفتم

اگه _فقط_ سعی کردم عادی باشم

اگهتظاهرب اروم بودن کردم

اگه باهات گفتمو خندیدم

بخاطر این نبود ک قبلن ها رو فراموش کردم

بخاطر این نبود ک دیگه عادی شدی

بخاطر این نبود ک حرفای تلخ اون شبتو یادم رفته

رفتار امشبم فقطی دلیلداشت !!

اونم اینکه دیگهنفهمیک برام مهمی!!

چون ی بار فهمیدی بد زدی تو گوشم

 

** و حالا محض خنده و سرگرمی نبود ک پچ پچ کنان در خودم مچاله شدم ... فقط خواستم دیگر

بخاطر حرفهایم عذاب نکشی ... **

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۲
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی