85
يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۳۰ ب.ظ
روز ِ اول ِ تشکیل ِ کلاسا تو دانشگاه ِ جدید ، واقعن بهم خوش گذشت ؛ اولش تو فاصله ی بین ِ کلاسا تنها رفته بودم روی یه نیمکت تو حیاط غمبرک زده بودم و همش یاد گذشته و دوستام بودم اما چند دیقه بعد بچه ها همه دورم جمع شده بودن که تنها نمونم و اصطلاحن غریب مرگ نشم ! تا گفتم انتقالی گرفتم اومدم ، همه باهم گفتن اااا همون آیدا که تو وبلاگمون کامنت میذاشت تویی؟؟؟ انقد مهربون و صمیمی بودن که یاد ِ صمیمیت ها و گرم بودنای دبیرستان می افتادم همش ! تو کلاس دونه دونه از جلو و پشت پنج دیقه یه بار ازم میپرسیدن چطوری ؟! :| تفاوت ِ بچه های امسال و پارسالمون واسم هضم شدنی نبود اصن !! پارسال تو کلاسی یک سال رو سپری کردم که در پایان ِ دو ترم ، اسم ِ خیلیا رو هنوز بلد نبودم ، اما امسال به جز پسرا ، تقریبن با همه یه کوچولو آشنا شدم و شیرینی ِ شاگرد اولی ِ یکی از بچه ها رو همه خوردیم ، دمشون گرم اصن .
۹۲/۰۶/۲۴