- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

101

يكشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۰ ب.ظ

این روزها سر و ته افکارم را که میزنم باز هم همه ش دارم به وجود خارجی عشق فکر میکنم ، به اینکه که اصلا میشود باشد یا نه !! به اینکه مثلا اگر عشق ِ بین من و تو یک بچه بود ، الان ، با این زمانی که گذشته ، چه شکلی شده بود !! هر کاری میکنم ، تصویری ک از وجود خارجی اش در ذهنم می پیچد فقط یک بچه است که نه دختر است نه پسر ، یه بچه ی توپول موپول اما کشیده ، با خنده های مهربان ، که موهای فرفری مشکی اش به من رفته و چشمای درشت و تیره ش به "ما" . تازه دارد تاتی تاتی رفتن یاد میگیرد ، خودش را خیس میکند و ما هی قربان صدقه اش میرویم و از نو ترگل برگلش میکنیم ، اَ دَ بـَ دَ میگوید و پستونک میخورد ، قلبش کوچک و حساس است ، تند تند و بریده بریده نفس میکشد ، وقتی میخوابد میخواهیم جان بدهیم برایش ، لباس های سرخابی - فیروزه ای تنش میکنیم ، با من عروسک بازی میکند و با تو فوتبال میبیند ، کلاه پسرانه دارد و ناخن های لاک زده ی دخترانه ، طاقت دیدن گریه هایش را نداریم . . . نه ! اینجا جایی بود که ضمیر را بد جور اشتباه کردم !! گریه میکند ،طاقت گریه هایش را ندارم، اما تو دلت شاید خیلی سفت تر است از من ، از من که دلم تنگ شده ، مات و بی حسم ، و تو میگذاری بچه مدام گریه کند . 

+بچه خودش را خیس نکرده ، دلش برای پدرش تنگ است ، تنگ . . .

+دلم آخر هفته میخاد :((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۸
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی