106
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۳۰ ب.ظ
هنوز هیچی معلوم نیست
اما وقتی مامان انقد رو آزمایش ژنتیک تاکید میکنه تمام استخونام میلرزه
من آخر از فکر نتیجه ی این آزمایش میمیرم و کسی نمیفهمه
یه شبایی از فکر اینکه جواب منفی باشه ...
از فکر اینکه یه شب بخام به عروسیت دعوت بشم
از فکر اینکه عمرن تو عروسیت بتونم اشکامو کنترل کنم
از فکر اینکه تو خونه بمونمو فقط گریه کنم
از فکر اینکه اون شب تا صبح همه ی خاطره های دو نفره مونو مرور کنمو دیونه بشم
از فکر اینکه اون شب عشق جدیدت چ حالی داره
از فکر اینکه قراره یه نفر آروم آروم جامو تو دلت بگیره
از فکر اینکه دیگه هر جا تو باشی پامو نذارم ک مبادا یه چیزایی یادم بیادو دیونه تر بشم
تا صبح بیدار میمونمو گریه میکنم
جدیدنم ک گریه هامو میندازم تقصیر پروپوزالی ک باید تهیه کنمو بلد نیسم
+نمیتونم خودمو کنار کسی جز تو تصور کنم.....
۹۲/۰۸/۰۹