- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

118

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۳۰ ب.ظ

امشب یکی از ترسناک ترین شبای زندگی من بود ، انگار صدتا قلب تو سینم میتپید !!!! تو ماشین تا وقتی که به اونجا برسیم فقط صلوات میفرستادم ، هرچی نزدیک تر میشدیم استرسم بیشتر میشد لامصب ، وقتی رسیدیم پاهام جون نداشت از پله ها برم پایین :( وقتی جلو دکتر نشسته بودم که ب سوالاش جواب بدم بدون هیچ اغراقی صدای قلبمو میشنیدم . خیس عرق بودم اما دستام تیکه ی یخ بود :( تمام حواسمو جمع کردم واسه اینکه ری اکشن هاشو بعد از جوابایی ک میدم در نظر بگیرم ، لامصب خیلی عادی بود :( هی سوال کرد هی جواب دادیم همه سالمن ! تا به دو مورد نازایی برخوردیم ، :(

دکتر گفت اینطور که از حرفاتون پیداس ظاهرن که مشکلی ندارید اما بخاطر این مورد آخر بهتره یه آزمایش برید تا خیالتون راحت باشه ، جوابشم 40-45 روز طول میکشه :( پس فردا میریم تا ازین آزمایشا که همه میدن بدیم ، اگه همه چی اوکی بود میریم ژنتیک :(

+تا حالا تو زندگیم اینقد محتاج دعا نبودم .....

+من اگه دوستامو نداشتم دق میکردم !!! حانیه ک نیم ساعت یه بار میزنگید ب مامیم خبر میگرف انگار عمل مغز قراره انجام بشه :))

+دووووووووسدون دارمممممممممم !!!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۶
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی