155
عاخیییییییییشششششش بعد از سه روز بلخره دیشببببب ، مثل همیشه به طور کاملن ناگهانی و سرزده ، ب گونه ای که من خیلی بدم میاد!! اومدی :| عب نداره حالا ، ولی دیشب خیلی پیشت ضایع شدم چون قبلش پشت تلفن بهت گفتم مهمون داریم ، گفتی کیه؟ و منم در حالی ک دشمن ِ روح و روانت اینجا بود گفتم تو نمیشناسی !! :D خو چیکار کنم خودت حساسی منم مجبورم نگم کی خونمونه!! خلاصه وقتی اومدیو دیدی کی خونمونه حسابی حالت گرفته شد ، اصن قیافت دیدنی بووووووووووددددد =)))))) میخاسی سرزده نیای ب من چه :P انقد اونموقع تو فکر رفع دلتنگی بودم اصن فرصت نشد خیلی بهت بخندم ببخشید:D کلن دیشب خیلی استثنایی بود حالم فقط حیف که یکمچیزبودم :"> شاید یکی از مهیج ترین لحظه ها وقتی بود که خابت برد و من برات یه رژ لب ِ بسی سرخابی کشیدم و با کمی گل ِ سر و مخلفات ازت عکس انداختم و سپس کتک خوردم :> یا مثلن اون موقع که بهت یهخبر ِ خیلی خوبدادم!!کی بشهچیزشه...
+این واژه هایقرمزپر از حرف و منظور هستند که فراموششون نخاهم کرد:):):)
+اینم یه[عکس ِ یادگاری]که خودتم نداری، که البته تو این عکس سیبیلاتو کاملن بافتوشاپتیغ زدم ببینم چ شکلی میشی :دی ...
+مامانم انگار تا حالا تو عمرش منو ندیده ! تا یه عکس ازم میبینه میگه عااااااااااااخ میدونی تو شکل کی ای؟ عاره مامان 200 بار فرمودی ، الهام ِ حمیدی :|جالبه که همه باهاش موافقن بجز خود ِ مهمَّـم !