- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

172

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۱ ب.ظ

من دیگه دیروز واقعن جون نداشتم تمام چیزایی ک چاوشی از جلسه اول تا حالا گفته رو بخونم واسه امروز . خودمو زدم ب بیخیالی ، یکم بیکار چرخیدم ، رفتم خونه دایی تا نصفه شب ، ساعت 12 هم ک اومدم یکم بخونم محمد زنگ زد گفت حاضر شو... نتیجه این شد ک دیگه قید خوندنو زدم . خاب ِ شبم ک از بس حرف زدیم و چرت و پرت گفتیم کوفتم شد :| گوشیمو واسه صبح کوک کردم . صبح پا شدم ساعت 5 بود ، نمیدونم چرا فک کردم 7 ئه !! پریدم سر محمد گفتم پاشو پاشو دیرم شده :0 اول یه سکته زد ، بعد ساعتو نگاه کرد ، بعد محکم منو گرفت لای دست و پاش گفت ای بابا هوا تاریکه بخاب کابوس دیدیدیگه هر چی تلاش کردم نتونستم خودمو از زیر دست و پا نجات بدم و تا هفت یه کله خابم برد . دوباره 7 از خاب پریدم هول کردم . ولی لامصب اون دو ساعت خیلی چسبید ......

امروز دیگه دل رو زدم ب دریا ب چاوشی گفتم ک خیلی رینگتون ِ گوشیشو دوست دارم و دمش گرم ک بدون اینکه ازش بخام گفت بلوتوثتو روشن کن ، حالا منم یاد اسم بلوتوثم افتاده بودم هی میخاستم بپیچونم اما نشد . اونم اول یکم ب اسم بلوتوثم خندید بعدم رینگتونو تقدیم فرمود. واسه عید تنظیمش میکنم روی گوشیم :))

امروز دوباره یوسفی لامصب از آموزش اومد بیمارستان . منم ک اتیکت نداشتم کلی استرس بهم وارد شد ک خداروشکر نفهمید . دوباره امروز وقتی گفتن اومده رژمو خوردم :| اومده بود بگه ک کاراموزیهای هفته دیگه همه کنسله :) در واقع امروز آخرین روز در سال 93 بود ک انقد خندیدیم و خوش گذشت ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۲۰
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی