186
سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ
امروز تقریبن روز خیلی خوبی بود . همراه با ارامش در کنار تو . پریشب و امشب توی مهمونی فهمیدم تو هنوزم ب یه شخص خاصی الرژی داری . ب اینکه باهام حرف بزنه یا نگاهم کنه.... اون شب کاملن مشخص بود تا در گوشم یه جمله ی معمولی گفت از اون ب بعدش قیافت کاملن عوض شد , اصلن حواست پرت بود . امشبم وقتی گفت من تیکه ی خودمو پیدا کرده بودمو بعضیا...... باز تو رنگت عوض شد . قبلنا از دیدن این حالات خوشم میومد اما الان دیگه میترسم . اصابم خورد میشه . نمیخام کسی باعث اذیت شدنت بشه . حتی اون شخص خاص ک واسم خیلی عزیز بوده و هست...
۹۴/۰۱/۱۱