188
دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ
امروز صبح با اون پسره بیشوره ک باهم دعوا کرده بودیم با هم رسیدیم دم در دانشگاه . طبق معمول با صورتی اخم الود از ماشین پیاده شدمو یکم جلوتر ازش وارد حیاط شدم ک یهو ی صدای عجیب غریب اومد . زمینو نگاه کردم , نخ دندونم از توی جیبم افتاد رو زمین . یه نخ دندون فسقلی یه صداهایی تولید میکرد رو زمین ک دور از انتظار بود . لامصب دقیقنم جلوی پای اون بیشور قل میخورد رو زمین . من ب زحمت تونستم جلوی خندمو بگیرم . یارو با تعجب ب من نگاه میکرد و منم بدون اینکه ب روی خودم بیارم نخ دندون جدید عزیزمو رها کردمو رفتم... بین دوتا کلاس اومدم دنبالش اما اثری ازش نبود ...
۹۴/۰۱/۱۷