استارت عالی
امروز هم یه شروع عالی داشتم واسه خودم... ساعت 6:20 گوشیم بیدارم کرد.. خیلی خابالوانه زدم روش ک تا ده دیقه خفه شه :/ دوباره خابیدم ک ایندفه یه صدای آشناتر ب گوشم خورد.. "نمیتووونم از عشق تووو بگذرم.. جدایی خود مرگه ترکم نکووووون.... و این حرفا"طبق معمول مثه بختک افتادم رو گوشی :)) محمد بود.. با صدای خفنم جواب دادم .. و چقد لذت بخشه آدم همچین موقعی عشقش بهش بگه صبح بخیررررررررر خاپالووووووکی میری؟ بیام دنبالت؟! خب مسلمه جوابم مثه همیشه مثبت بود :)) البته با کمی تارف و این حرفا...
فکر کردم تا صبح نخابیده ک این موقع بیداره!!! ازش پرسیدم گفت نه.. گفتم زود خابیدی؟ گفت نه :| پس چی؟! اخه وقتی اینجاس صبح با زور با کلی اذیت چشماشو باز میکنه و نیمی از وقتمو میگیره :/ .. وقتی گفتش صبح ک چشماشو باز کرده ساعت 6 بوده و ب خاطرم نخابیده تا ب موقعش بهم زنگ بزنه تا باهم بریم چقدر خوشحال شدم.. این خوشحالیا خیلی ب دلم میشینه.. اگه اون نمیومد قطعن بابا منو میبرد تا بیمارستان اما همین که اون خابالو ی بی رقیب با وجود خستگی ِ این روزاش دیگه خابش نبرده تا بهم زنگ بزنه و هماهنگ کنه انگار دنیا دنیا برام ارزش داره... هرچند ک شاید واسه خیلیا مسخره بیاد!!! اما منی ک میدونم محمد تحت هیچ شرایطی از خابش کم نمیذاره میتونم حس کنم ک پشت این کاراش چه علاقه ی قشنگیه ^_^
تو این هفته امشب ششمین باری هست ک قرار میذاریم شب بریم بیرون اما دوتایی تا این موقه ها میخابیمو با خوشحالی قرارمونو میندازیم ب فرداشب و فرداشبم ب همین صورت.. :D