حمله....
دو روزه ک یکم ذهنم درگیر یه اتفاقیه!! از بعضی چیزا گاهی پشیمون میشم.. از اینکه بیام اینجا همه چیزو بنویسم و بعد عده ای بیان با دیدگاه خودشون بدون ِ اینکه حتی یک ساعت منو فهمیده باشن راجبم اظهار فضل اشتباه میکنن... خوب نیست ک بعد از خوندن ِ دل نوشته ها ومشکلات ِ کسی راجبش حکم نهایی داده بشه!!!! بعلاوه.. هرچی فکر میکنم یادم نمیاد ک نوشته های من طوری بوده باشه ک وانمود کنه ک من آدم مشکل داری هستم.. ک یه شخص محترمی با ادبیات زننده بیاد ب من بگه کاز مشکلاتی ک با اطرافیانت داری شفافه ک چ آدمی هستی...!!چه آدمی هستم واقعن؟؟؟ چه مشکل ِ حادی با اطرافیانم داشتم ک خودم نفهمیدم؟ اولن ک من به وقتش انقدر ادم ِ منطقی ای هستم ک بی جهت هیچوقت با کسی مشکل پیدا نمیکنم.. و رفتارم دقیقن بازتاب ِ رفتار ِ شخص مقابلمه... دومن ک مشکلات هرکس مربوط به خودش میشه و حالا ک توسط دیگری ها داره خونده میشه دلیل نمیشه سو استفاده واسه دل شکستن بشه.... من بازم شکست خوردم!!!! بازهم در بها دادن ب طرف مقابلم بدون شناخت کافی از ظرفیتش اشتباه کردم... و انگار این قصه ی قول دادن ب خودم راجب این مسئله و شکست خوردنهای دوباره همینطور میخاد تکرار بشه....