- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

دلم که میگیرد

گـــــریهام میکند...

دلش که باز میشود

میخندمش!!

چشم هایم رامیبندم

خوابــــش میبرد...

چشم هایش را باز میکند

بیدار میشوم

می بینمش و...

نیست!!!

نیستم و می بیندم!!

تنها چیزی که میان مانیست

و میان ماهست.....

فـــــــــ آ صـــِـــ لــــــــ ه

است...!

 

 

**دیگهحس خوبی ندارمب جمله ی .....

   دوو...

   سـِــــــ..........

   ...

   هیــچی

  دو سه روزه ک ماتو بی ارادم.....!!!!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۳۰
بانوی شرقی
خیـــــــــــلی

خیـــــــــــلی

خیـــــــلی

خیــــلی

خیـلی

دوس دارم ی چیزیو بدونم....

اینکه

هنوزم...

تو کیف پولت...

کنار عکس خودت...

عکس من هست یا نه؟؟؟

.

اگه هست ک هیچی

اگرم نیس ک ......

.

.

.

هیچی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۳۰
بانوی شرقی
همین مونده بود

مامانـــــــــــم

دیشب

بیاد از خاب بیدارم کنه

بگه :

باز "م" رو چیکارش کردی ک بهش برخورده خونمون نیومده هان؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حتمن اون شب ک با فلانی حرف میزدی و میخندیدی دیدتت خــُــُــُــب!!!!

خب ی ذره رعایت کن مادر!! دست خودش نیس!! طفلک حسودی میکنه!!

 

 

 

**ببیـــــن!!!

   کاش یکم سعی میکردی انقد تابلو نباشی واسه همه!... باور کن سخت نیس!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۳۰
بانوی شرقی
رسیـــــدمژده ک ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند

***

دوران سختی و محنت به زودی تمام خواهد شد ، دیگر از حالا دوران شادی و خوشی شماست
کلید این شادی ها بدست خود شماست ، پس مواظب باشید که آنها را از دست ندهید.


اینم از اولین فال امسالم
چیزایی ک امروز حافظ بهم گف خوشالم کرد
امیدم ب سال 92 بیشترتر شد
خدا کنه حرفاش بهم ثابت بشه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بانوی شرقی
پارسال این موقعبزرگترین وپررنگ ترینآرزوی من موقع سال تحویل موفقیت توکنکوربود

پارسال این موقعاز یه سری دوستام واسه چندماه خدافظی کردم

پارسال این موقعسر یه قضیه ای یهغم خیــــــــــــــــــــــــــــــلی عظیمسر دلم سنگینی میکرد

پارسال این موقعحتی فکرشم نمیکردم ک عید امسالو ب "بعضیـــــــــــــــــــــــــا" تبریک بگم

پارسال این موقعبا کتاب تست نشسته بودم جلوی تی وی

پارسال این موقعتا نزدیک صبح داشتم بامحدثهاس ام اس بازی میکردم

پارسال این موقعهی لحظه شماری میکردماحسانبیاد تی وی

پارسال این موقعداشتم با آب زعفرونهفت تا آیه ی قرآنک با "س" شروع میشه رو رو بشقاب سفید دور طلایی مینوشتم

پارسال این موقعحانیهی عزیزم ایران نبود

پارسال این موقعحتا فکرشم نمیکردم ک یدفهیه نفرانقـــــــــــــد توی زندگیم تاثیر بذاره

پارسال این موقعداشتم واسه تعطیلات عید و تست زدن و مهمونی نرفتنبرنامه ریزیمیکردم

پارسال این موقعدوتا مادربزرگ داشتم

پارسال این موقعبا شعر "خیلی دلم ازت پره" ی محسن یگانه زندگی میکردم

پارسال این موقعبا آقای " ا " آشتی بودم

پارسال این موقع91 رو طلایی میدیدم

پارسال این موقعدوساعت مکالمه ی تلفنی داشتم

پارسال این موقعآقای ایکس روواقعــــــــــــــندوست داشتم

پارسال این موقعوبلاگ نداشتم

پارسال این موقعافتادن هیچ درسی روتجربهنکرده بودم

پارسال این موقعیهسوتیعظیم دادم ک باز امشب با مامانم بش خندیدیم

پارسال این موقعحالـــــــــــم خیــــــــــــــلی بهتر ازاینبود

 

امســـــــــــــــــال این موقع

نهشوقیهست

نهذوقی

نمیدونمچهآرزویی دارم

نمیدونمچی از خدا میخام

اصن نمیدونم چیزیبخام یا نخام

بی تارف،

پر ازتردیدم

اصن نمیدونم چیزایی ک از خدا میخامدرسته یا نه!!

امسال این موقعتقویم 91 رو فقط یه مشتکاغذ باطلهمیبینم

خاطره های خوب و بدشمارزونیِ خودش

امسال این موقعفقط درودیوارو رویت میکنم بلکه زمان بگذره!!

امسال این موقعیه کسی جواب تبریکمو نداد ونمیده

امسال این موقعدوستایبیشتری دارم ک واسشون آرزوی خوشبختی بکنم

امسال این موقعدلم میخاد تا اخر 92بخابم

امسال این موقعفقط امیدم به سورپرایزای احتمالی ای هست کنرگسازش حرف زد

امسال این موقعدلم پره ولی ، دیگه حرفیواسه گفتنندارم

 

**منظور از پارسال 91 و از امسال 92 هست :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بانوی شرقی

رواااااااااانییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

یه بار دیگه جلو پای من بزنی رو ترمز خودم کشتمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

بی نمک!!

هی اذیتم کن منه مظلومو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بانوی شرقی
در نگاهت چیزیست کهنمیدانمچیست

مثلآرامشبعد از یک غم...

مثل پیدا شدن یکلبخند...

مثل بوینم بعد از باران...

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست!

ولی....

من به آن محتاجم...!


باورم نمیشهک هنوزم انقد از چشمات بترسم!!!

دیشب داشتم مچ خاهرزاده ی فسقیلیتو میخابوندم

ک نگاهم افتاد تو چشماتو.....

ک زول زدی تو چشمامو.....

ک حواسم پرتت شدو....

ک یدفه از یه پسربچه ی 6ساله...

بــــــــــــــــاختـــــــــــــــــــمو.........

تهشم همه ب زورِِ یه ادم ب این هیکل خندیدن و نفهمیدن چ توطئه ای پشت این باخت بوده!!!

 

*دم چشات گرمک انقد محکم منو میذاره تو منگنه

*این فرم باختنارو خیلی واسم شیرینه!!

*هنوزم دلم بهت گرمه*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بانوی شرقی
هرگاه سقف چشمانم چکه میکند

کاسه دستانم تا بند آمدنشان

با من هم پیمانه می شوند

من از تو خالی می شوم

دستانم از تو پر

بیچاره تر دلم

به جنون نزدیکتر می شود از"بودِ نبودت"

 


 

این روزهایم بهتظاهرمیگذرد...

تظاهر بهبیتفاوتی...

تظاهر بهبیخیالی...

بهشادی....

به اینکه دیگرهیچ چیزمهم نیست...

اما...

چه سختمیکاهداز جانم ایننمایش!

 

**در بدترین حال روحی ممکن قرار دارم :((((

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بانوی شرقی
خیییییلی وقت بود ک داشتم سعی میکردم خاطرات شش ماه اخیرو حالا ک نمیتونم از ذهنم پاک کنم حداقل

کمرنگشون کنم!!

خیلی وقت بود ک نسبت ب یه ادمی فراری شده بودم تا وقتی چشمام تو چشماش میوفته روانم بهم نریزه دوباره!!

تا باهاش هم کلام نشم

اما بازم پای اون ادم داره باز میشه تو خونه مون

بازم سعی میکنه بیادو برهالکی

یهمزاحمیک بین منوعزیزترین کسم5ماهه ک جدایی و قهر انداخته!!

فقط خدا میدونه دیشب وقتی بهش سلام میکردم چقدنفرتاز چشام میریخت

تو لبخندای کمرنگی ک ب اجبار تحویلش میدادم فقطنفرت و کینهبود

لبخند میزدم اما یهبغض خیلی سنگینتو گلوم بود

لخند میزدم اما اتفاقات 6 ماه پیش عیییییین فیلم از تو مغزم میگذشت

لبخند میزدم و دائم از خودم میپرسیدم این نکبتچطورروش میشه هنوزم با من بگه و بخنده؟؟؟!؟؟؟؟؟؟؟؟

آدم کینه ای ای نیستم

اما نمیتونم کارایی رو ک باهام کرده یادم بره و وانمود کنم هیچی نشده

چون هنوزم ک هنوزه بعد6 ماهدارم چوب ندونم کاری ای ک یه شب کردمو از روخریّتراهش دادم تو خونمون رو میخورم

میدونم خیلیحماقتکردم یوقتی اما واقعنناخاستهبود همش!!!

و خیلی حماقت کردم ک حرف یدوستیوگوش نکردمو همه اینا روتنهاییتحمل کردم و نذاشتم ابروش بره

وقتی ب اتفاقات اخیر فکر میکنم ب قدری از خودم بدم میاد ک قابل تصور نیس واسه کسی

 

 

**کاش یکی ی راهی جلو پام میذاشت ک خلاص  شممممممم

نمیخااااام مثه 6 ماه پیش دوباره ی بدبختی جدید درست بشههههههههه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بانوی شرقی
چه عجب...

بلخره سکوتتو شکستیو خیلی طلبکارانه یاد من افتادی....

اما جالب بود واسم

اینکه اصلن خوشحال نشدم از شکستن سکوتت بعد از خداحافظی ای ک چهار روز تمــــــــــــــام طول کشید...

 


هنوزم پرم از گریه.... :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بانوی شرقی