تنم تو آغوشت و ....
چشمام توی چشم تو باز میشه ..... !
+ممنونم ک نذاشتی دیشب تنها بمونم و غصه بخورم....
+دوستدارم میدونی...
تنم تو آغوشت و ....
چشمام توی چشم تو باز میشه ..... !
+ممنونم ک نذاشتی دیشب تنها بمونم و غصه بخورم....
+دوستدارم میدونی...
دستامو مُشت میکنمو ... ، انقد بدنمو میکشم که همه ی ماهیچه هام درد بگیره . سکوت و تنهایی ماهیچه هامم درگیر کرده ! یه بار به یکی گفتم یوقتایی میخام از شدت ِ سکوت ِ حاکم ِ تو خونه ی مسخره مون گوشامو محکم بگیرمو داد بزنم ، خندید به حرفم ولی من شوخی نکرده بودم باهاش ! امشبم تنهام . امشبم تنهااااااااااااام ! خدایا تو میدونستی من قراره انقد تنها باشم این روزا ؟ :( مثلن ازش خاستم ک نبینمش که حواسم پرت نشه ، که درس بخونم ... ! اما الان خیلی بیشتر حواسم پرته ک..... ! یادش بخیر یه دورانی بود که من له له میزدم تا هیچکس نباشه تو خونه ک درس بخونم.....
چند شبی هست که بجای روز درس خوندن ، شبا میخونم و این عادت ِ همیشگی ِ منه از کودکی ! حال و هوای شب تا صبحای این روزام واقعن دلچسبه . پارسال همین موقه ها بود امتحانام تموم شدن . همین موقه ها بود جفتمون بیکار شده بودیم و آزاد.... . موقع اذان که میشه عجیب میرم تو ماه رمضون ِ پارسال زندگی میکنم . همون روزا که یه وقتایی تا ساعت ِ هشت ِ صبح بیدار بودیمو حرف میزدیم . اسمسی ، تلفنی ، هرچی .... چشمامو میبندم میخابم که بیرون نیام از اون روزا . انقدر جدی که مطمئن میشم هیچکس قد ِ من تا حالا نتونسته تو یه دوران ِ وهم آلود که در حال ِ حاضر وجود ِ خارجی نداره زندگی کرده باشه ......
+خیـــــلی دوستدارم میدونی....
اینکه یه دوستی پیدا کردم که به شدت احساسی رو بهش دارم که یه زمانی به بهترین دوستم داشتم و البته هنوزم دارم ... ، نمیدونم باید خوشحالم کنه یا ناراحت؟! اینکه موقع حرف زدن باهاش اختیار اشکامو از دست دادم ، نمیدونم باید خوشحالم کنه یا ناراحت... . ولی اینکه بازم با اون همه شباهت ظاهری و شخصیتی هیچکی پیدا نمیشه که مثه اون باشه ، نمیدونم باید خوشحالم کنه یا.......... ؟!
ولی فکر ِ اینکه قراره بعد از مدتها با یکی از بهترین و صمیمی ترین و شبیه به خودم ترین دوستام ملاقات داشته باشم به شدت سرحالم میکنه گاهی وقتا...
+ببین ، دوستدارم خیلی زیاد ....