فردای شبی ک محمد رو دیدمو کلی اینجا دردودل نوشته مو بعد حذفش کردم دایی اومد دنبالمو رفتیم دکتر.. واسه 12 شهریور نوبت عمل زد و گفت خدارو شکر عمل راحتیه.. چه ذوقی تو چشمای دایی بود.. چه خوشحالم میکنه اینکه انقد براش مهم ام..
عصری خاله زنگ زد ک شب میایم خونتون.. استرس گرفتم.. اخه تازه اینجا بودن.. مطمئن بودم ک قضیه ب منو محمد ربط داره.. اما نمیخاستم کسی جز خودمون حلش کنه.. شب همه باهم اومدن.. با اون بچه ی دردسر ساز !!!!! چشم دیدنشو اصلن نداشتم.. اما جلوی همه ازم عذرخاهی کرد و قول داد دیگه ازین مشکلات درست نکنه و کمی آتیشمو فرو نشاند :| !!!! منم دقیقن همینو میخاستم.. نمیگم ک همیشه منتظر عذرخاهی ِ آدمام.. نه خوشم نمیاد.. اما گاهی بعضیا خیلی پرروان مثه این دختر.. که من این دو هفته دوری و ناراحتی رو هیچوقت حلالش نخاهم کرد!!! فقط خودم میدونم چقدر اذیت شدم و هرچقدم خاستم با گذاشتن برنامه های مختلف واسه خودم حالمو بهتر کنم نتونستم.. این قهر یه قهر تاریخی بود :)) نذاشتم محمد جلوی بقیه اظهار پشیمونی یا چمیدونم عذر خاهی کنه.. تا خاست حرف بزنه گفتم ک من از محمد هیچ ناراحتی ای ندارم و تمام...
بین جلسه!! هروقت نگاهم ب محمد میفتاد یا چشمک میزد یا آروم بوس هوایی میفرستاد!!!! یا یه طوری نگاهم میکرد ک قلبم وایمیساد.. اون تو بحث جدی هم دیوونست!!! 3> دست و پامو گم میکردم.. دقیقن مثل قبل ترها.. و موانعی وجود داشت ک نمیذاشت بپرم بغلش و محکم فشارش بدم یا مثلن دستامو بپیچم دور گردنِ کلفتشو و مثه همیشه نتونم خفش کنم!!
ساعت تقریبن 3 نصفه شب بود ک حرفامون تموم شد.. تمام دلخوریامو گفتم از هرکی ک بود.. و خیلی عالی بود چون بسیار سبک شدم.. آخرش گفتن ک داماد عروسو ببوسه :"> ازین بوسای معمولی ِ وابسته ب شرایط .. اما دست همدیگه رو تا جایی ک راه داشت فشار دادیم.. خابی ک دیده بودم تعبیر شد..خاب زن چپ نیست...
مایل نبودم ک برم اما بخاطر پدرش ک گاهی از پدر خودم برام عزیزتر میشه قبول کردم . تو فاصله ی حاضر شدنم محمد 10 بار ب بهانه های مختلف اومد تو اتاقمو و رفت.. بعد از مدت ها لحظه های خوب اومدن دورو برم.. جدی جدی باورم نمیشد!!!!!! اون شب تا نزدیکای صبح خابمون نبرد.. انگار وقت کم بود ک یه شبه بخایم اندازه ی دو هفته حرف بزنیمو اذیت کنیم..
فرداشبشم رفتیم بلخره طلسم نهنگ عنبر رو شکستیم !!! ک بخاطر اینکه دل محمد نشکنه گفتم اره خیلی قشنگ بود :/
خیلی دوست داشتم و دارم ک این لحظه های خوبمو شریک بشم با دوستایی ک هروقت ناراحتم حسابی اذیتشون میکنم.. شرمنده م..... :*