- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

1

شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۰ ب.ظ
 
تنها نشسته ام...

اما تنها نــیستم...

یادت 
 
امان تنهایی نمی دهد...!

نمی گویی ...؟

تا کی قرار است یادت ، تنهایی هایم را پر کند؟!

نمی گویی...؟

چرا یادت از خودت مهربان تر است؟!

نمی گویی...؟

چرا مرا تنها نمی گذارد!

ای کاش... که او هم مثل تو بود... یا نه..!حداقل تو کمی از یادت بیاموز رسم وفاداری را...

هنوز هم پس از گذشت روزها ، هفته ها ، ماه ها و شاید سال ها ، جواب سوال همیشگیِ ذهنم را نمی دانم!

نمی دانم تا کِی قرار است حتی با دیدناسمتدر جلوی چشمانمدستانمواکنش نشان دهند!

"یادت" برخلاف دستانت گرمایی ندارد که به آن دل خوش کنم...

آآآآآآخ....که چه قدرتی دارد در عوضیادت:-(

کاش یاد من هم ذره ای باتو چنین می کرد تا بفهمیتنها بودن با خاطراتت چه آرام آرام منجمدم می کند...

افسوس که یادم نامرد است...

...و همیشه در تنهایی هایت جا را برای "یاد او" خالی می کند...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند...

چه حس خوبی است نه...؟!

چقدر دوست دارم این لبخندهای بیگاه را...

و چه بیشتر دوست دارم اینبعضی هارا...
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۱۰
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی