- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

88

پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۳۰ ب.ظ

امشب بابات شام اومد خونمون ، چقدم سوت و کوره فضا ؛ شدیدن بغض دارم اما نمی تونم راحت باشم ، چون قیافم خیلی تابلو میشه و مجبورم بریزم تو خودمو . . . گوشیتو از بابات بگیرم تا بذارم تو شارژ !!!!! شک ندارم خودت بهش گفتی همچین کاری بکنه !! تو که نیستی !! حالا مثلن گوشیت شارژ خالی کنه و خاموش بشه چی میشه ؟؟؟ وقتی گوشی رو تو دستش دیدم انگار بدترین حال دنیا رو داشتم . مثه آدمایی ک منتظر پیکر ِ یه مفقود الاثر هستنو یه پلاک ِ آشنا میبینن !! :| شاید تعبیر مسخره ای باشه اما فقط همین ب ذهنم میرسه ! و البته با اون خبر ِ ناخوشایندی ک بابات در بدو ورود دادن از خودم انتظار ندارم صاف و صوف تر از این رو پاهام وایسم و عادی باشم !

 

+من که باور کرده بودم گوشیتو جا گذاشتی . . . . . . . . 

+برگرد و ب قولت عمل کن تا حالم بهتر بشه ، چون من الان فقط خودتو نمیخام ،، منتظرم ببینم رو حرفت هستی یا . . . . .

+ 936 ام پیدا شد .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۸
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی