- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

161

جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ

یه هفته مونده به پایان سال ِ 92 ... ! اوایل 92 رو مبهم یادمه . احساسات ِ شخصی ِ سال تحویلو ک اصصصصن یادم نیس ب هیچ عنوان ! ، اما دو - سه تا صحنه رو خوب یادمه از روزای اول  ، اولیش این که منو تو باهم قهر بودیمو اصن بهم تبریکم نگفتیم ، یا اینکه روز ِ اول منتظر ترمزت جلو پام شدمو هیچ خبری نشد ، تو کل ِ 13 روز ِ عید بجز سلام و خداحافظی یک جمله هم بین ما دوتا رد و بدل نشد ! و اینکه 13 بدر تقریبن مسئله ای ک بینمون بود حل شد و همه چی دوباره شد همونی ک میخاستیم . روزای خوبی رو سپری نکردم تو ماه های فروردین - اردیبهشت - خرداد . روزای افتضاح و نکبتی رو گذروندم تو ماههای تیر - مرداد - و هفته ی اول شهریور . روزایی که فقط بدو بدو هاشو یادمه ، از این دانشگاه ب اون دانشگاه دنبال کارای انتقالی . روزایی که فقط زخمای پامو کهنه شدن ِ کفشامو کرایه های سنگینِ آژانسو گرمای مزخرف ِ تابستونو یادم میاره . از همه ی سه ماه ِ تابستون از روز ِ 7 ِ شهریور به بعد بود که من آرامش ِ فکری گرفتم یکم ، تازه اونم مختص بعضی روزای خاصه که شامل ِ اواخر ِ شهریور و مسافرت ِ بدون ِ من ِ تو به اصفهان نمیشه :( شهریور که تموم شد دیگه نفهمیدم چی شد تاااااااا امروز ! این 6 ماه ِ اخیر شلوغ ترین ماه های زندگی ِ من بودن چه تو زندگی ِ شخصی ِ خودم چه تو زندگی ِ درسی ! روزای شلوغی بود . روزایی که یه ساعت با اتاق عمل ، یه ساعت با هوشبری ، یه ساعت با دندونپزشکی ، یه ساعت بهداشت و غیره... اصلن پخش شده بودم تو دانشگاه ، یا همه بچه ها تو گروه های مختلف احساس ِ راحتی میکردم و هنوزم میکنم :)) روزایی که بحث ِ جدی راجب ِ آینده ی منوتو شروع شد... . صحبت ، استرس ، آز ِ ژنتیک ، استرس ، حلقه ، جواب ، ،امتحان ، عقد ، نمره ، جشن ، آغاز ِ یه زندگی ِ متفاوت ، امتحان ... . خوشحالی ، گریه ، همه چی . همه چی دوبرابر ِ زندگی ِ مجردی شد . هم خنده ها هم غصه ها هم استرسا . تا همین امروز که یه هفته مونده به عید و من نه کاری کردم نه شوق و ذوقی دارم . تنها خوشحالی ک بهم دست داد تو این دو - سه روز واسه این مدت ِ تعطیلاته و رفع ِ خستگی و بس . وگرنه ته دلم یکم مطمئنم ک از عید ِ امسال بدم خواهد آمد اگر قرار به مسافرت ب بعضی جاهای مزخرف بشه ... . یکی از بهترین و شیرین ترین خاطرات ِ 92یی ِ من بازگشت روابط ِ عادی و شیرینم با بهترین موجود ِ زندگیم بود و هست . خدایا شکرت ، خوشی بفرست واسه همه مون ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۳
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی