- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

182

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ

از خونه دایی بزرگ ک برگشتیم رفتم خونه ی عمو ک یکم دیدنی کنیم . گوشیم زنگ خورد ...تو بودی . خیلی حس خوبی پیدا کردم وقتی گفتی بخاطر اون موضوع اعصابت خورده و خابت نمیبره و حتمن باید یجوری وقتتو با من بگذرونی تا بهتر شی... شاید نوعی احساس خوشبختی یا شاید کمی قدرت.... شبگردی میچسبید تو این هوای سرد و ... نم نم بارون و ... پالتو و ..... یه گردش ِ ناگهانی ک حتی مقصدتو نمیدونی . اینجور شبگردی های بی مقصد معمولن ختم میشه ب ذرت و آبمیوه و کوه و این چیزا ... من از تو ممنونم !!! ک وقتی داشتیم میرفتیم  ک بریم کوه وقتی جلوی کوچه ی حانیه رسیدیم سرعتتو کم کردی پرسیدی نمیخای دوستتو ببینی دو دیقه دم در ؟؟؟ از شدت ذوق نمیدونستم چطور شماره شو بگیرم ک بیاد دم در . وای اون لحظه بهترین لحظه ی دنیا بود . بعد از مدتها دوری یه ملاقات ِ کوتاه ِ یدفه ای با بهترین دوست دنیااااا ک اگه امشب نمیدیدمش احتمالن دیدارمون می افتاد واسه یکی دو ماه دیگه . هنوزم وقتی ب اون لحظه ای فکر میکنم ک محکم بغلش کردم تو دلم ذوق میکنم . نمیدونم واقعیت داره یا نه . اما بعضی شبها کنارت ، به سرم میزنه ک من خوشبخت ترین دختر دنیام... ! از فکرم کوتاهم نمیام.... شاید خوشبخت ترین نباشم توی دنیا اما مطمئنم تو بهترین شریکی هستی ک تو این دنیای بزرگ میتونست منو این همه آروم و راضی کنه ، تو ، یکی از صبورترین هایی..........

+راستی موهام بلخره کمی کوتاه شد و بنفش ِ بسیار تیره یا همون بادمجونی ِ خودمون :| میگن قشنگه :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۰۲
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی