- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

187

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ

+هوووررراااا... بلخره جنب و جوش و تلاش شروع شد . زندگی رونق گرفت . هم نشینی بادوست عزیزتر از جانم از سر گرفته شد... چقد امروز همه انرژی داشتن تو یونی. استادا.. دانشجوها... حیف ک این انرژی دیری نمیپاید ک ب اخر میرسد :)) امروز همه با ظاهر کاملن جدید اومده بودن کلاس بجز من . من از سال اولی ک رفتم دانشگاه دو سه تا مانتو رو انتخاب کردم و همیشه هم اونا رو میپوشم. خییییلی کم پیش میاد لباسای مهمونیمو اونجا بپوشم . انقدر هوا الوده و ناجوره ک باید دو روزی یکبار حداقل تمام لباسا شسته بشه و من عمرن دلم نمیاد همچین جسارتی رو در مورد لباسای مهمونیم انجام بدم :دی بنابراین ترجیح میدم روند سابق رو حفظ کنمو کاری ب محیط رنگارنگ اطراف نداشته باشم:-! 

+امروز پس ازمدتهاااااا دکتر وحید رو دیدم با ظاهری جدید و نچسبانه. با ریشای بلندی ک اصلن با اون ظاهر بیبی فیس تناسب نداشت . اما همچنان با پوشاک مارک و خاص خودش ... جالب بود ک دقیقن وقتی داشتم بهش فکر میکردم دقیقن یک متری من نشسته بود ....

+دو روز از پایان تعطیلات گذشته و من هنوز تو شوک ی اتفاقم. هنوز باورم نمیشه ک امسال عید دختر عمت رو ندیدم. جالبه . امسال تصمیم گرفتم وقتی میبینمش سعی کنم دوسش داشته باشمو مث ی دوست صمیمی رفتار کنمو باهاش کنار بیام . اما در کمال ناباوری جور نشد ک بیان و من هنوز باورم نشده.... شاد یکی از بهترین تعطیلات نوروزی من بود با توجه ب این موضوع....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۴
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی