- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

کابوس.....

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ

هوووووم!! این دو روز خونه نبودم.. ولی خدایی هیچ جا خونه ی آدم نمیشه!!! امروز از بس قبل از خاب حرفای بیربط زدیم ، امروز نمیدونم ساعت چند بود.. خاب دیدم ک مثلن تو آبمیوه ی محمد کتامین ریختم ک اعتراف ازش بگیرم.. اونم میگفت ک قبلن عاشق یه دختری بوده و چند سال باهم بودن و براش گل میخریده :))) و حتی یه شب پیش هم خابیدن !! ولی تاکید میکرد ک دستم بهش نزده هاااا!! اصن داغونم کرد اعترافاتش !!! اتفاقن دیدمش قیافه ی سوژه رو! یه دختر ریزپیزه ی خیلی سبزه ک گل قرمز دستش بود :| چ خاب مزخرفی بود.. هزار بار تعریفش کردم واسه محمد :دی من هی تعریف میکردم ک اون دلداریم بده.. اونم هی میگفت خب بلخره خودت فهمیدی و من راحت شدم :| مونده بودم چطور بهت بگم :||||| ینی تو روح هر چی پسرالان کاملن لهیده و کوفته ام از بس سوژه ی اعتراف کننده فشارم داده و زورم بهش نرسیده :| ولی خداروشکر ک یکم مغزم سبک شد از فکر و خیالات الکی... ولی دارم میترکم از بس پات بسته بود و نتونستم باهات برم بگردم :(

امروز ب نسرین اسمس دادم ک نمره نیمده؟ گفتش ک دیگه منتظر نمره نباشم! ترم بالایی ها گفتن ک نمره ی ترم 6 شون رو ترم 7 داده دکتر محترم :| بنابراین دیگه هیچی دیگه....

از وقتی رسیدم خونه منتظر بودم محمد بهم زنگ بزنه.. بگه کی میای.. ک درنهایت متوجه شدم گوشیم خاموشه!! و الکی منتظر بودم :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۵
بانوی شرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی