- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

- روزانه های بانوی شرقی♥ -

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود "تو اومدی" ، دَرارو بستم از اونوقت ، دیگه مهمون نمیاد....

شوک

جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ

دیشب دیروقت بود ک از جشن عروسی خاهر حانیه برگشتیم.. اعصابم خورد بود!! الکی برنامه های خودمو کنسل کردمو رفتم!! هیچی ب هیچی..تا دیروقت با مامان حرف میزدیم.. صبح خابم برده بود که ساعت نزدیک 9 با صدای بسیار بلند زنگ گوشیم از خاب پریدم قلبم تو دهنم بود و نمیدونستم کجام! شماره برام اشنا نبود.. دست دست کردم ک بردارم یانه.. اخرم برداشتم! یه پسری خیلی گرم سلام و احوالپرسی کرد.. منم بهت زده جواب میدادم.. هرچی میگفتم شما اعتنا نمیکرد.. تا اینکه پرسید آیدا خودتی؟؟؟ !!!!! (یا اکثر امامزاده ها:0 این دیگه کیه کله سحر!!!!!!!! ) با عصبانیت گفتم شما؟؟؟؟؟؟؟؟ ×_× .. گفت محسنم!!!! شناختی؟؟؟ حالا من ب هر محسنی ک از بچگی سراغ داشتم فکرم رسید جز کسی ک باید میرسید! بعد از کلی مکث گفتم نه.. یدفه گفت فروشگاه ِ فلان.. یادت نیست نه؟ دیگه کلن لباس نمیخری یا اینکه فقط این ورا نمیای؟ قفل کردم :/ اشتباه کرده بودم.. همون اول باید میگفتم اشتباه گرفتی!! گفت ازدواج ک نکردی؟؟ - من همیشه از این نره غول چشم آبی میترسیدم - نفهمیدم چرا وچطور قطع کردم! قلبم هنوز تو دهنم بود ! از روزی ک فهمیدم چجور آدمیه از شعاع ده کیلو متری ِ اون فروشگاه رد نشدیم.. اما این کنه هنوز شماره ی منو تو گوشیش داشت..! از پسرایی ک تا به دختری میرسن نغمه ی دوستت دارم و عاشقتم سر میدن بیزارم! محسن از این دست پسرا بود ک نه درست منو میشناخت و نه من هرگز اونو شناختم اما همیشه حالم از این کارای عجیبش بهم میخورد.. وقتی قطع کردم شروع کرد ب پی ام دادن تو واتسعپ!!!!! :| تو ک گفته بودی این خط واسه خودت نیست! میخام ببینمت!! عکستو بده مامان میخاد ببیندت:0  -من ِ لعنتی باز گند زدم!!- هیچی ب ذهنم نمیرسید.. انگار ک مثلن اون میتونست از تو گوشی بپره بیرون و بلایی سرم بیاره!!! گفتم ازدواج کردم و شوهرم اصلن اعصاب نداره نبینم شماره تو دیگه و سریع بلاکش کردمو گوشیمو انداختم زیر تخت -_- .. دلم میخاد دو سه روزی شماره شو نبینم تا خیالم راحت بشه!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۰۳
بانوی شرقی

نظرات  (۷)

۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۰ مهربان ^__^
سلام
خدا به خیر کنه از دست بعضی مردهای پررو

با تبادل لینک موافقی؟
پاسخ:
بله واقعن....
جند ماه بیش یه محسن هم ب من زنک زد، با اینکه شناختم کفتم نمیشناسم. 
بعد که حرفاشو زد بهش کفتم یا شمارمو باک کن یا خطمو عوض کنم!؟
کفت باک میکنم. ولی بعدجند وقت خطمو عوض کردم:))
پاسخ:
خوب کردییی..
منم مدتها بود ایرانسلمو روشن نمیکردم.. تقریبن دیگه مطمئن بودم همه پاک کردن شماره مو!!!
ولی بعضیا باحالتر ازین حرفان:))
Daram nasb mikonam. 
age kesi bekhad safamo bebine,bayad shomaramo dashte bashe!?
پاسخ:
نه فانتیکم ربطی ب شماره نداره !
۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۲ زینـب خــآنم
وااااای خدا چقــــــــــد آدم شوکه میشــهـــ
همیشه توی ذهنم ان اتفاقا نقش میبنده
تازه شانس آوردی شویت پیشت نبوده  : |
فــــــــــک کــن  : / ( البته اگ نمیدونه ! )
پاسخ:
دیگه قلب ملب واسم نموند -_-
دقیقن خودمم همش ب همین فکر میکردم ک اگه محمد بود.....
نبابا نمیدونه! فقط مامانم میدونه.. چون خیلی ازش خرید میکردیم !!! وقتی هم ک اون وقتا اینکارو کرد ب مامانم گفتم ک دیگه اونجا نریم :/
ووووووی اینقدر ازین اتفاقات بدم میاد که نگو ....

خیلی ترسناکن...
وفقط خدا میتونه یه کاریشون کنه...
پاسخ:
خیلیییییی !!!! من تا شب همش تصور میکردم اگه محمد پیشم بود چ فکری راجبم میکرد !!!!! :0

۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۳:۴۹ بانــوی آقایِ مهندس
امآن از این خروس هایِ بی محل:|
پاسخ:
لعنتی ها :(
یا اکثرِ امازاده هاااااا؟؟؟؟؟؟؟:))))))))عاشششقتم:)))))))

وای هی میخوندم میگفتم تهِ پست بخیر بگذره! 
چه وحشتاک میشه بعده ازدواج همچین تماسایی!مخصوصا وقتی طرف رو به شوهرت معرفی نکرده باشی!
پاسخ:
آخه اون اوضاع ذهنی بهم ریخته با یکی دوتا درست نمیشد :))) باید ب اکثر متوسل میشدم..

خیلیییییی !!!
اصن باید سیمکارتهای مجردیم رو مینداختم دور :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی